پیوست

اینجا پیوستی است به زندگی من. به آنچه شاید آن را زندگی واقعی بنامیم.

۳ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

هم‌دردی با یک دوست

حدود ۴۰ روز قبل بود که پدر یکی از رفقا فوت کرد. خیلی نزدیک هستیم و از اینکه نمی‌توانستم (به خاطر محدودیت‌های کرونا) در آن موقعیت بروم پیشش و کنارش باشم آزارمان می‌داد.  در چهلم پدرش گفتیم حالا که نمی‌شود برویم، لباسی بفرستیم و بخواهیم که رخت عزا را در بیاورند. می‌خواستیم کنارش نامه زیر را هم ارسال کنیم که نکردیم. 

دوستان عزیزمان،

سلام،

خبر درگذشت نزدیکان و از دست دادنشان یک غم همیشگی و یک حفره و خلئی در زندگی به وجود می‌آورد و این غم همیشه با ما می‌ماند. برخلاف تصور که می‌گویند خاک سرد است، خاک به هیچ وجه سرد نیست. برای کسی که در تمام لحظاتمان خاطره‌ای با او داشته‌ایم مگر فراموشی وجود دارد؟

اما چه کنیم که دنیا همین است. آدمی همین است. هزارها سال است که زندگی به همین منوال پیش رفته و پیش خواهد رفت. زندگان باید زندگی کنند. قطعا هیچ چیز مثل سابق نمی‌شود ولی باید صبور بود و صبور بود و صبور بود و با این شرایط کنار آمد و زندگی کرد.
برای شما و خانواده از خدا صبر می‌خواهیم و این پیشکشی است برای شما که لباس سیاه عزا را از تن به دربیاورید.

برایمان بسیار سخت بود و سخت است که در این لحظات سخت نتوانستیم کنار عزیزانمان باشیم.

۲۷ دی ۹۹ ، ۱۲:۰۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نویسنده این وبلاگ

خواسته‌ی کوچک

یه خواسته‌ی خیلی کوچیک دارم و اینکه همیشه حداقل یه برش پیتزا تو یخچال باشه.

۲۲ دی ۹۹ ، ۱۱:۲۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نویسنده این وبلاگ

«در همه کار ناتمامی»

هزار کار ناکرده و مصداق بارز «در همه کارها ناتمامی*»

چند روز پیش جمله‌ای توجه‌ام را جلب کرد و آن جمله این بود:
«تمرکز کردن به شما کمک می‌کنه کار را درست انجام دهید، اما اولویت‌بندی به شما کمک می‌کند کار درست را انجام دهید.»

هزار فکر و خیال در سرم است و این نمی‌گذارد درست تمرکز کنم. همین حالا هم که دارم این متن را می‌نویسم یک چیزی در وجودم تکان می‌خورد و هی فکرم را می‌‌برد این طرف و آن طرف. در همین مدت سه چهار بار نزدیک بود از وسط نوشتن این متن بلند شوم و مشغول کار دیگری بشوم. اما خب جلوی خودم را گرفتم. فکر می‌کنم برای تمام شدن کارها به بیشتر از ۲۴ ساعت در روز نیاز دارم اما این حرف کاملاً اشتباه است. من نه تنها به بیشتر از ۲۴ ساعت نیاز ندارم بلکه در روز کلی هم وقت اضافه دارم. تنها چیزی که نیاز دارم تمرکز است. باید همه‌ی فکرها را از کله‌ام در بیاورم و سرم را خلوت کنم و یکی یکی سراغشان بروم. مغزم یک سر و سامانی نیاز دارد. دارم به این تصمیم فکر می‌کنم که یک روتین برای خودم داشته باشم. مثلا شب فلان ساعت بخوابم، صبح فلان ساعت بیدار شوم یک پیاده‌روی سبک داشته باشم و بعدش صبحانه و رفتن سرکار. خب این کار فقط با دوست داشتن نمی‌شود. باید حدود را رعایت کنم. یعنی اگر می‌گویم ساعت ۱۷ باید از سرکار شوم، باید ۱۷ بلند شوم تا نظم برنامه به هم نریزد. فعلاً برنامه هفته بعد همین است. 

 

* تاریخ بیهقی، تالیف ابوالفضل بیهقی

۱۷ دی ۹۹ ، ۲۲:۲۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نویسنده این وبلاگ