همین که خداخافظی می‌کنیم و در را می‌بندد، دلم برایش تنگ می‌شود. انگار که فشار هوا، داخل و بیرون خانه‌شان متفاوت باشد، از درون شروع می‌کنم به مچاله شدن. روزهای خداحافظی روزهای بی‌قراری است، روزهای بی حواسی، بی‌حالی، روزهایی که منحنی لب رو به پایین است. روز‌های خداحافظی، روزهای خیره شدن‌های طولانی مدت است. روزهای، گنگ و مستاصل شدن است.

کاش یک خداحافظی کیلومترها ما را از یک دیگر دور نمی‌کرد.